قطره که از موندن در رودخانه ها خسته شده بود ، به خدا میگه :
" آرزوم اینه که بزرگ تر بشم و رشت کنم من باید به جایی برسم که بتونم دریا بشم "
خدا میگه :
" ولی دریا شدن سخته ، برای رسیدن به دیا بایدخیلی سختی بکشی و با موانع
زیادی برخورد میکنی دریا شدن راحت نیست "
قطره میگه :
" ولی من آرزوم اینه که دریا بشم و برای رسیدن به اون هر سختی رو تحمل میکنم "
خدا قطره رو در رود به جریان میندازه ، قطره به سنگ برخورد میکنه صبر میکنه ، عبور
میکنه ، منجمد میشه ، دوباره آب میشه ، آفتاب سوزان میادو قطره رو بخار میکنه ،
قطره ابر میشه و همراه باران بر دل دریا فرود میاد . پس از مدتی قطره به خدا میگه :
" زندگی برام تکراری شده این ، جایی نیست که من میخواستم ، دلم میخواد با ارزش
تر بشم بزرگتر بشم و به کمال برسم "
خدا قطره رو از دل دریا برمیداره و بر قلب انسانی میگذاره ، قطره جریان پیدا میکنه و
همراه اشک انسان عاشقی خارج میشه و به نهایت زیبایی میرسه